محدث اربلى، از علماى ارجمند قرن هفتم و صاحب «كشف‏الغمه فى معرفة الأئمه» در مورد آرزوى مرگ، در دل و جان دختر گرامى و با فضيلت پيامبر عاليقدر اسلام، بيان روشن و توضيحات مفيد و روشنگرى دارد كه بازگويى آن در بر دارنده‏ى نكته‏هاست. از اين رو شمه‏اى از آن گفتار به صورت اختصار در اينجا نقل مى‏شود. وى مى‏گويد:
«طبيعت بشر بر حب ذات و علاقه به ادامه‏ى حيات خويش نهاده شده است. عموما بشر از مرگ گريزاتن و عاشق و علاقمند حيات و زندگى خويش است. انبياى الهى هم با آن همه عظمت و جلالت قدر و فضيلت، باز از اين قاعده مستثنى نيستند، و در اين علاقه با عموم مردم شريك و يكسان‏اند. داستان حضرت آدم (ع) با آن همه طول عمر و مدت زندگى‏اش باز هم آرزوى حيات و ادامه‏ى زندگى را داشت و هميشه از خداوند متعال آرزوى عمر طولانى و زندگى بيشتر مى‏كرد، خود گواهى بر اين حقيقت است.
حضرت نوح (ع) كه از لحاظ سن و سال در حدى بود كه به تصريح قرآن مجيد، تنها 950 سال در ميان قوم خود به دعوت مردم و تبليغ راه حق و توحيد مشغول بود، وقتى اجلش فرارسيد هنوز از زندگى سير نبود. زيرا چون در لحظات آخر از او پرسيدند كه دنيا را چگونه يافتى؟ پاسخ داد: «دنيا را خانه‏اى ديدم داراى دو در، كه از يك در به اندرون آيند و از در ديگر بيرون روند» و مفهوم اين جمله، شدت علاقه به حيات و دشوارى جدايى از دنيا را در نظر آن پيغمبر كهن‏سال و منادى توحيد نشان مى‏دهد.
و يا حضرت ابراهيم (ع) از حقتعالى خواسته بود كه تا او خودش آرزوى مرگ نكرده است، او را از دنيا نبرد.
و يا حضرت موسى (ع) در مفارقت از دنيا و به هنگام فرارسيدن آخرين لحظات عمر، با ملك‏الموت محاجه و گفتگو داشت و دل از دنيا نمى‏بريد.
آرى اينها، فقط شمه‏اى از احوال انبياى عظام بود كه با وجود علو درجه و رفعت شأن و عظمت مقام، باز از دنيا سير نمى‏شدند و به ترك حيات و قطع زندگى رغبت نداشتند...
ولى فاطمه‏ى زهرا (ع) با آن سن و سال اندك و در عنفوان جوانى، چنان با شور و شوق در انتظار مفارقت از دنيا و ترك حيات بود كه دريافت خبر رحلت خويش از پدرش را جشن و سرور تلقى مى‏كرد، و بسيار خوشحال و شادمان بود كه زودتر بر پدر بزرگوارش نزول خواهند كرد. و اين امر، يكى از اسرار عظمت روحى و معنوى اهل‏بيت (ع) است كه در آنان به وديعت نهاده شده، و امرى است كه تنها به آنان اختصاص دارد». (1)همين معنى را فاطمه (ع) خود نيز ضمن همان خطبه‏ى شورانگيزى كه در مسجد مدينه و در حضور جمع كثيرى از مردم ايراد كرد، بيان فرموده است. بدين‏صورت كه حضرتش در آن گفتار كوبنده و پرشور، پيرامون رحلت پدر بزرگوار خود مى‏گويد:
«خداوند او را با رحمت و رأفت خويش به سوى جوار خود قبض روح فرمود، و از مشقت و رنج و درد اين دنياو تحمل وزر و بال آن آسوده ساخت و مشمول رضوان و خشنودى خود نمود».(2)
اين جملات عميق، خود مى‏تواند بازگوكننده‏ى ديدگاه كلى و عمومى زهرا (ع) نسبت به مرگ و انتقال از اين جهان باشد. در واقع اين سخنان پرمعنى، نگرش و جهان‏بينى زهراى اطهر (ع) را ترسيم مى‏كند و نشان مى‏دهد كه در نظر او، رخت بربستن از اين جهان و شتافتن به سوى باقى، عالى‏ترين راه رهايى از مشقات دنيا و رسيدن به جوار رحمت و رأفت حق است. لذا كسى كه چنين ديدگاهى نسبت به مرگ دارد، طبيعى است كه در مورد مرگ خود نيز از همين ديدگاه به مسأله مى‏نگرد. آنچه از بيان زهرا (ع) در مورد رحلت پدر بزرگوارش استفاده مى‏شود، در حقيقت تأييدى استوار، بر همان عامل روحى و معنوى در نهاد اوست كه باعث مى‏شود تا از شنيدن خبر رحلت خود نيز شادمان گردد.
در روايت وارد است هنگامى كه فاطمه زهرا عليهاالسلام با تمام توان در دفاع از ولايت اميرالمؤمنين و حكومت اسلامى برآمد در اين مسير به مصيبتها و ناگواريهاى گوناگون گرفتار شد. پس از آنكه اميرالمؤمنين عليه‏السلام را از حكومت كنار ديد و حادثه‏ى غدير را فراموش شده‏ى امت وقت ديد و آن هنگام كه فدك و حقوق اقتصادى خود را در دستان نامردان نااهل ديد و در دفاع از حقوق خود نااميد گشت و پس از آنكه حريم و حرمت اهل‏بيت را توسط هتاكان منافق محل امنى نيافت، و آنگاه كه حتى مردم را از صداى گريه‏هاى خود دلتنگ ديد دست به دعا برداشت و آرزوى ملاقات با خدا و رسول خدا را نمود. در كتاب نهج‏الحياة آمده است: درباره‏ى شكوه‏ها و غمهاى جانكاه حضرت زهرا عليهاالسلام پيامبر گرامى اسلام به اصحاب خويش خبر داده و فرمود:
"دخترم آنچنان در امواج بلاها و مصيبتها، غمناك و نگران مى‏شود كه دست به دعا برداشته، از خدا آرزوى مرگ و شهادت كند، مى‏گويد:"
يا رب انى قد سئمت الحياة و تبرمت باهل الدنيا فالحقنى بأبى الهى عجل وفاتى سريعا.
(پروردگارا! از زندگى خسته و روى گردان شده‏ام و از دنيازدگان، بلاها و مصيبتهاى ناگوار ديده‏ام، خدايا مرا به پدرم رسول خدا متصل گردان و مرگ مرا زود برسان.) (3)

  1ـ كشف‏الغمه، ج 2، ص 82.
2ـ «قبضه اللَّه قبضة رأفة و اختيار رغبة بمحمد عن تعب هذه الدار موضوعا عنه اعباء الأوزار محفوفا بالملائكة الأبرار و رضوان الرب الغفار و جوار الملك الجبار».
3ـ نهج‏الحياة/ ح 118/ ص 204